2-1-1- تعریف تعارض زناشویی. 19
2-1-2- انواع تعارض و برخورد با تعارض.. 20
2-1-3- عوامل موثر در بروز تعارض زناشویی. 21
2-1-4- اثرات تعارض زناشویی. 22
2-2- استرس…. 23
2-2-1- تعریف استرس.. 23
2-2-2- منابع استرس.. 26
2-2-3- انواع استرس و استرسزاها 27
2-3- ذهنآگاهی. 28
2-3-1- تعریف ذهنآگاهی. 28
2-3-2- تاثیرات ذهنآگاهی. 30
2-3-3- حالات ذهنآگاهی. 32
2-4- طرحوارههای هیجانی. 32
2-4-1- تعریف طرحوارههای هیجانی. 32
2-4-2- مدل طرحوارههای هیجانی……………………… 34
2-4-3- ابعاد طرحوارههای هیجانی. 37
2-5- استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 41
2-5-1- تعریف استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 41
2-5-2- اثربخشی استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 43
2-6- نظمجویی شناختی هیجان. 45
2-6-1- تعریف هیجان. 45
2-6-2- تعریف تنظیم هیجان. 48
2-6-3- تعریف نظمجویی شناختی هیجان. 50
2-6-4- راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان. 51
2-6-5- کارکردهای نظمجویی شناختی هیجان. 54
فصل سوم : روششناسی پژوهش… 57
3-1- طرح پژوهش… 58
3-2- جامعه آماری. 58
3-2-1- حجم نمونه، روش نمونهگیری. 59
3-3- گزارش بالینی بیماران. 60
3-3-1- زوج اول، نظمجویی شناختی هیجان. 60
3-3-2- زوج دوم، نظمجویی شناختی هیجان. 61
3-3-3- زوج سوم، استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 61
3-3-4- زوج چهارم، استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 62
3-3-5- زوج پنجم، استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی همراه با نظمجویی شناختی هیجان…………………………………………. 62
3-4- ابزارهای پژوهش… 63
3-4-1- پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) 63
3-4-2- پرسشنامه ذهنآگاهی بائر و همکاران (FFMQ) 64
3-4-3- پرسشنامه استرس کوهن (PSS) 64
3-4-4- مقیاس طرحواره هیجانی لیهی (LESS) 65
3-5- ساختار درمان. 65
3-5-1- استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 65
3-5-2- نظمجویی شناختی هیجان. 68
3-6- روش تجزیه و تحلیل دادهها 74
فصل چهارم : یافتهها 75
4-1- توصیف آماری متغیرهای پژوهشی. 76
4-2- یافتههای مربوط به سؤالات پژوهش… 91
4-2-1 سؤال اول. 91
4-2-2- سؤال دوم 95
4-2-3- سؤال سوم. 99
فصل پنجم : بحث و نتیجهگیری.. 104
5-1- سؤالات پژوهش… 105
5-1-1- سؤال اول. 105
5-1-2- سؤال دوم 106
5-1-3- سؤال سوم 108
5-2- نتیجهگیری. 108
5-3- محدودیتهای پژوهش… 109
5-4- پیشنهادهای پژوهش… 110
5-4-1- پیشنهادها برای پژوهشهای آینده 110
5-4-2- پیشنهادهای کاربردی. 110
مطلب دیگر :
منابع 111
منابع فارسی. 112
منابع انگلیسی. 113
پیوستها 138
پیوست 1 : استرس زدایی مبتنی بر ذهنآگاهی. 139
پیوست 2 : نظمجویی شناختی هیجان. 165
پیوست 3 : پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی. 176
پیوست 4 : پرسشنامه ذهن آگاهی بائر و همکاران. 179
پیوست 5 : مقیاس استرس ادراک شده کوهن. 182
پیوست 6 : پرسشنامه طرحوارههای هیجانی لیهی. 184
1-1- مقدمه
تعارض زناشویی بخشی از زندگی روزمره و تعاملات صمیمانه زوجین و جزئی اجتناب ناپذیر از زندگی آنها است (هورن مالرز[1]، 2010) و نقش مهمی در رضایت از روابط، کیفیت زندگی و بهزیستی زوجین دارد (وود[2] و همکاران، 2005). تعارض زوجین از جنبههای سلامت روانی و جسمانی زوجین و سلامت خانواده نیز حائز اهمیت است (فینچام[3] و بیچ[4]، 1999). احتمال ابتلا به درد مزمن (ورمن[5] و همکاران، 2015)، پریشانی روانشناختی و اختلال خواب (ژاکوبسن[6] و همکاران، 2014)، افسردگی (بیچ و همکاران، 1990؛ به نقل از پرولکس[7] و همکاران، 2007)، تغییرات سطوح هورمونهای استرس و کورتیزول (روبلز[8] و همکاران، 2006)، اختلالات خوردن (ون دن بروک[9] و همکاران، 1997)، سوء مصرف الکل (مورفی[10] و اوفارل[11]، 1994) و اختلالات اضطرابی (مک لئود[12]، 1994) در زوجین متعارض بیشتر است.
تعارض زناشویی اثری منفی بر فرزندان و سایر اعضای خانواده نیز دارد (هینانت[13] و همکاران، 2013) و همبستگی نیرومندی با بروز رفتار ناسازگارانه از جمله خشم، اختلال سلوک و اضطراب در فرزندان (امری[14]، 1982)، تشدید مشکلات رفتاری در مدرسه و در اوقات فراغت (کینگ[15] و همکاران، 1995) و انزوای اجتماعی و خشم فرزندان (هریست[16] و اینسلی[17]، 1998) دارد.
درمانهای متعددی در حوزه زوج درمانی با هدف افزایش کیفیت زندگی، بهبود رضایت از رابطه و کاهش نارضایتی زوجین مورد استفاده قرار گرفتهاند (اولری[18] و همکاران، 2014)، از جمله رفتار درمانی شناختی (داتیلیو[19]، 2010)، درمان هیجانمدار (جانسون[20]، 2008)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (عرب نژاد[21] و همکاران، 2014) و … .
یکی از درمانهای موثر در این حوزه که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی است (ویگینز[22]، 2012) که اثربخشی آن در بهبود بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی زوجین تایید شده است (نیکلیسک[23] و کویجپرس[24]، 2008). تاثیر استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی بر افزایش رضایت از رابطه، پذیرش همسر و شادمانی بیشتر زوجین نیز به تایید رسیده است (کارسون[25] و همکاران، 2004).
امروزه پژوهشگران بر نقش درمانهای مبتنی بر هیجان در درمانهای زوجمدار و کاهش تعارضات زناشویی تاکید دارند (دالگلیش[26] و همکاران، 2014) و نقش نظمجویی هیجانها را در بهبود روابط زوجین و کاهش اختلافات موثر میدانند (ویگینز، 2012).
یکی از عواملی که باعث افزایش رضایت زندگی و کاهش تعارضات زوجین میشوند، ذهنآگاهی است (بورپی[27] و لانگر[28]، 2005). ذهنآگاهی همچنین به بهبود عملکرد و رضایت جنسی از رابطه زناشویی نیز میانجامد (بروتو و همکاران، 2008) که خود یکی از عوامل افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارضات زوجین است (ونر[29]، 2010؛ یه[30] و همکاران، 2006).
عامل موثر دیگر در افزایش تعارض زوجین و کاهش سلامت روانی آنها، استرس است (چو[31]، 2014؛ فینچام، 2003). استرس بر سلامت، بهزیستی و کیفیت زندگی خانوادگی و شغلی افراد تاثیر میگذارد (کومپیر[32] و کوپر، 1999). بنابر این کاهش استرس میتواند نقش موثری در کاهش تعارضات و اختلافات زناشویی داشته باشد.
ارتباط نسبتا معناداری میان طرحوارههای هیجانی و رضایت از رابطه و کاهش اختلافات در میان زوجین وجود دارد (میرز[33]، 2012). طرحوارههای هیجانی نقش مهمی در ارتباطات بین فردی به ویژه رابطه زناشویی ایفا میکنند (لیهی[34]، a2007). اما پژوهشهای اندکی در خصوص درمانهای موثر بر طرحوارههای هیجانی وجود دارد.
همچنان که اشاره شد پژوهشهای متعددی در خصوص درمانهای موثر بر افزایش کیفیت زندگی، افزایش رضایت از زندگی و بهزیستی زوجین انجام شده است که در کاهش تعارضات آنها موثر است، اما پژوهشها در خصوص درمانهای کارامد برای استرس، ذهنآگاهی و طرحوارههای هیجانی، که پیشتر به نقش مهم آنها در تعارض زوجین اشاره کردیم، بسیار اندک است. بنابر این شناسایی درمانهای موثر در این حوزه بسیار حائز اهمیت است.
1-2- بیان مسأله
گاهی حتی یک درخواست ساده میتواند در نظر یکی از زوجین نادیده انگاشته شدن هویت، ارزش یا جایگاه او قلمداد گردد (نادسون-مارتین[35] و هونرگارت[36]، 2015). تعاملات زناشویی، اعم از مثبت یا منفی، میتواند پیامدهای جسمانی حتی در زندگیهای زناشویی طولانی مدت و در زوجین سالخورده داشته باشد (کیکولت- گلاسر[37] و همکاران، 1997). عناصری مانند نارضایتی، اختلاف و تعارض زناشویی تاثیر نیرومندتری از عناصری مانند عشق، رضایت یا هماهنگی بر بهزیستی فردی هر یک از زوجین دارد (پرولکس و همکاران، 2007).
تعارض زناشویی یکی از مهمترین عوامل بروز طلاق است، امری که امروزه بیش از مرگ یکی از زوجین، به خاتمه دادن زندگی مشترک زناشویی منجر میشود (پینسوف[38]، 2002)؛ در عین حال تاثیر عمیقی بر بهزیستی فردی دارد (اولری و اسمیت[39]، 1991) و میتواند زمینهساز ابتلا به بیماریهای جسمانی مانند بیماریهای قلبی و عروقی (وود و همکاران، 2005)، درد مزمن (ورمن و همکاران، 2015)، بیماریهای روانشناختی مانند افسردگی (بیچ و همکاران، 1998)، و سوء استفاده جسمی و روانشناختی توسط یک یا هر دو زوج (اولری و همکاران، 1994) شود.
نتایج یک پژوهش توسط کیکولت- گلاسر و همکاران (1997) نشان داد زوجینی که عملکرد ایمنی ضعیفتری داشتند در حین تعارض زناشویی رفتار منفیتری داشتند و اختلاف نظرهای معمول خود را منفیتر از زوجین دیگر برداشت میکردند (روبلز و همکاران، 2006؛ کیکولت- گلاسر و همکاران، 1997).
تعارض زوجین به تعارض در خانواده و تعارضات شغلی دامن میزند (ویدانوف[40]، 2000) و مشکلات متعددی از جمله پریشانی روانشناختی و اختلال خواب (ژاکوبسن و همکاران، 2014)، استرس در فرزندان (هینانت و همکاران، 2013)، مختل شدن پاسخهای روانشناختی و امنیت هیجانی فرزندان (هارولد[41] و همکاران، 2004)، بروز رفتار ناسازگارانه و ناسازگاریهایی از جمله خشم، اختلال سلوک و اضطراب در فرزندان (امری، 1982)، تخریب یا تضعیف رابطه والد- فرزندی (پترسون[42] و زیل[43]، 1986؛ شمیر[44] و همکاران، 2001؛ کینگ و همکاران، 1995؛ هریست و اینسلی، 1998)، مشکلات هیجانی متعدد فرزندان (امری، 1982)، تشدید مشکلات رفتاری در مدرسه و در اوقات فراغت (کینگ و همکاران، 1995)، انزوای اجتماعی و خشم فرزندان (هریست و اینسلی، 1998) را به دنبال خواهد داشت.
تعارض و نارضایتی زناشویی میتواند استرس زوجین را افزایش دهد (بیچ و همکاران، 1990؛ به نقل از پرولکس و همکاران، 2007). از سوی دیگر، تعارض در زوجینی که استرس بالاتری دارند، بیشتر دیده میشود (فینچام، 2003). استرس میتواند به تعارض خانوادگی- شغلی و کاهش سلامت روانی منجر شود (چو، 2014). استرس مشکل عمده عصر حاضر است و بر سلامت جسمانی و ذهنی مردم تاثیر منفی میگذارد (سازمان بهداشت جهانی[45]، 2011؛ شارما[46] و راش[47]، 2014). استرس به عنوان موقعیتی توصیف میشود که تعادل حیاتی ارگانیسم مورد تهدید قرار میگیرد یا ارگانیسم موقعیتی را تهدید کننده درمییابد (واروگلی[48] و دارویری[49]، 2011). منابع تنیدگی ممکن است درون شخص، خانواده یا جامعه باشد (حاتمی، 1377).