کودک و زندگی جمعی در شهر
روزگاری، افراد انسانی در مراکز زیستی پراکنده زندگی می کردند. تعداد مراکز روستایی کوچک و بزرگ و آبادی های مختلف موجود نیز نشانی از این زندگی کم تراکم و کم جمعیت و پراکندگی سکونت را با خود دارد. تحولات دو سده اخیر در جهان که به “انقلاب صنعتی” شهرت یافته، بنابر نیازمندیهای خود در تأمین نیروی کار، تمرکز سرمایه، تنوع مشاغل، گسترش وسایل ارتباط جمعی، رواج مراودات اقتصادی . نظایر آنها، تمرکز جمعیت و پیدایش شهرهای گسترده، مادر شهرها، کلان شهرها و جهان شهرها را واقعیت بخشیده است. در چنین شرایطی افراد انسانی به مدد همان تحولات صنعتی که امکان گسترش مساحت و دامنه های رشد شهرها را فراهم کرده و به موازات تأثیرپذیری از انواع فراورده های صنعتی، جمعیت آماده به کار را در قالب زن و مرد و پیر و جوان به سوی مراکز کاری که بطور عمده با محل سکونت آنان فاصله بسیاری دارد، روان ساخته است. این دوره تحولات اجتماعی دیگری را نیز بر ساختار و شرایط خانواده شهری شاهد بوده است. در شهرهای بزرگ خانواده ها میل به زندگی تک هسته ای را بر خانوارهای جمعی بزرگ ترجیح داده اند. از همین روی قطعات مسکونی نیز در اندازه های کوچکتر و گونه های مختلفی از آپارتمانها مطرح گردیده است. نیاز به کار در شهرها، جمعیت آماده برای آن را به سوی خود فرا می خواند و حتی بسیاری از نیروهای شاغل را به منظور تأمین درآمد بیشتر، بیش از ساعات قابل قبول کار روزانه به سوی مشاغل دوم و سوم سوق می دهد. قسمت زیادی از وقت استراحت والدین در مراکز کاری می گذرد. آنان خسته از کار روزانه و تأثیرپذیر از جنجال و هیاهوی رفت و آمد در شهر و احتمالاً برانگیخته از فشارها و اتفاقات ناخوشایندی که در شهرهای بزرگ مانند تصادف، مشاجره، صدای بیش از حد، آلودگی هوا و نظایر آنها روی می دهد. چنانچه نیاز به تأمین مایحتاج عمومی، مراجعه به پزشک و درمان، تعمیر خودرو یا مشابه آنها وجود نداشته باشد در اوقات پایانی روز به سوی واحدهای مسکونی روانه می شوند. در مقابل آنها دو گروه از بستگانشان انتظار می کشند. یکی کودکانی که با دوری از مادر و ندیدن پدر انتظار آنها را دارند و دیگری سالمندانی که با گذر زمان به تیمار و نگهداری بیشتری نیازمندند.
کودکانی که در این زندگی جمعی در واحدهای مسکونی اغلب کوچک جز تلویزیون بازی با خواهر و برادران یا بچه های همسایگان و گاهی مطالعه کتاب در غوغای ناشی از تراکم ساختمان تاریکی و گرفتگی فضای خانه تفریح دیگری ندارند (حتی با کار نکردن و حضور مادر در خانه ی خود نیز نیازمند تفریح سالم، استراحت و فراغت است) با شاغلانی خسته رو به رو می شوند که برای استراحت به خانه می آیند و قابلیت لازم را برای مهرورزی با فرزندان خود از دست داده اند. این مورد یک روی سکه است روی دیگر آن به کودکانی اختصاص دارد که بعضی به عدم تفاهم والدین و متارکه ی آنان گرفتار آمده اند. عده ای خود به عنوان نیروی کار مطرح می شوند و گروهی در شماتت ناشی از محیط مستولی بر خود شاهد انواع مشقتها می گردند. برخی در مساکن نا باب که نشان از عدم جذب خانواده به چرخه ی اقتصادی شهر دارد و قسمتی با بیماری های جسمی و معلولیت دست و پنجه نرم می کنند. شدت فشار بر روی این نوع از کودکان بیش از سایر کودکان و در شهرها بیش از روستاهاست. زیرا در نواحی روستایی اگر چه مشکلاتی از این قبیل و گاهی گسترده تر از آن وجود دارد ولی همواره پدر و مادر در کنار یا دسترس بیشتر کودکان می باشند. در شهرهای متراکم جمعیتی، در صورتی که نیازهای اساسی کودک در انتظار از یک زندگی جمعی سالم فراهم نباشد میزان شکنندگی آنها رو به افزایش می نهد و خلاء ناشی از دوری والدین که تا پاسی از روز از کودکان خود دور می باشند، تشدید می شود.
شهرهای بزرگ مسائلی دارند که در مقایسه با روستاها و شهرهای کوچک به مراتب گسترده تر است. زندگی جمعی در شهرهای بزرگ لازم و ملزومات خود را دارد. اگر کودکان در ورای خانه و مدرسه که مهمترین نقش را در مسائل تربیتی و اخلاقی دارند، محیط سالم خود را نیابند با توجه به آنکه محیط اطراف عرصه های بازتری از مسائل تربیتی را در خود دارد ممکن است به بی راهگی کشانیده شوند. علی الحصول لازمه ی زندگی جمعی برخورد ویژه ای را می خواهد و مقررات خاص خود را دارد. مطالعات نشان می دهد که شهرنشینان بسیار بیش از روستانشینان زمینه های کجروی بذهکاری و بروز بیماری های روانی را دارند تباهی های اجتماعی جوامع شهری کنونی با شتاب رو به افزایش است. از این رو سلامت افراد انسانی چنین ایجاب می کند که باید تلاش دامنه داری را به منظور ایمن سازی زندگی شهری مورد توجه قرار داد (اگ برم و نیمکف، ۱۳۵۰؛ ۲۳۰).
اینکه که کودکان در عرصه های محیطی شهرهای بزرگ و بنابر شرایطی که در زندگی جمعی بر آنها تأثیر می گذارد مجبور به استمرار زندگی هستند باید احتمال مخاطرات و نابسامانی ها را در عرصه های مختلف به حداقل رسانید. بدیهی است که علاوه بر خانه و مدرسه باید فضاهای اجتماعی دیگری در این شهرها وجود داشته باشد که ضمن ایجاد حلقه ی پیوند با این دو نهاد اساسی به مسائل پرورش بیشتر کودکان توجه کند. معضلات زندگی جمعی در شهرها و امکانات و مخاطراتی را که ممکن است برای آنها به وجود آید در قالب برنامه های مختلف به آنها یادآور شود و به مثابه پادزهری در مقابله با انواع نابسامانی هایی که در راه پرورش کودک وجود دارد عمل نماید. عدم تعادل در خانواده برخورد با افراد انسانی تماس با غریبه ها، با آشنایان، با خیابان، با سرگرمی، بازی، دوستان و هم سنیها، با امور هنری و ادبی و فنی، با اتومبیل، با مسائل فقر و ناکامی های اجتماعی از جمله مواردی است که می تواند توسط سازمانهای اجتماعی مربوط به کودکان مسائل و مشکلات آنان را مرتفع سازد و به عنوان عاملی مکملی در آموزش و پرورش کودکان به حساب آید. خانه و مدرسه به طور عمده نقش تربیت فردی را مورد تأکید قرار می دهند. از این روی سازمانهای اجتماعی مربوط به کودکان در کنار خانه و مدرسه ضمن رفع نقایص این دو قادر به تربیت اجتماعی کودکان در زندگی جمعی بوده و در موارد لازم حتی می توانند از نظر اجتماعی بر جای آنان بنشینند. فقدان چنین نهادهایی به مثابه نقیصه ای در جریان زندگی کودکان شهرهای بزرگ محسوب می شود. باید با یک دست نابسامانی های اجتماعی را برای کلیه ی اقشار جامعه تحت نظارت آورد و با دست دیگر چنین نابسامانی هایی را نیز برای کودکان سامان بخشید. کارل راجرز[۱] معتقد است تکدی گری مشاغل جزء و خوابیدن کودکان در خیابانها زائیده نابسامانی های اجتماعی اند و فلور رومرو[۲] بر این باور است که کودکان خیابانی یا زائیده فقرند و یا حاصل کردار والدینی می باشند که از یکدیگر جدا شده اند (پیام یونسکو، آبان ۱۳۷۱؛ ۲۱-۱۶ ). فقر خانواده ها باعث ترک تحصیل و بی سوادی می شود و گسترش بخش های غیر رسمی شهر – مساکن ناباب – به انواع دست فروشی ها، واکس زدن ها، ماشین شوئی ها، فحشا، آجرپزی، قالی بافی و خانه شاگردی برای کودکان می انجامد (همان: ۳۸).
در چاره جویی به منظور بهبود شرایط اجتماعی کودکان در زندگی جمعی شهرها و افزایش توانایی اجتماعی آنان باید در درجه نخست به رشد و تکامل همراه با تندرستی کودک اندیشید. سپس با تقویت خانواده ها به عنوان پروراننده ی اصلی کودکان زمینه را برای اقدامات بعدی مهیا ساخت. فراهم آوردن خدمات بهداشتی، آموزش و تغذیه از یک سو و ایجاد پیوند بین کودکان و خانواده ها یا سازمانهای که دارای خدمات اجتماعی لازم باشند بسیار ضروری است (یونیسف، ۱۳۸۰؛ ۵۱).
مخاطراتی که سلامت کودکان را تهدید می کند در چند سطح قابل توجه می باشد. در سطح خانواده و جامعه ی محلی باید عوامل بیماری زای زیستی و حاملان و منابع آنها آلاینده های شیمیایی کمبود منابع طبیعی و مخاطرات جسمی برای کودکان مورد توجه قرار گیرد. همچنین در سطح محلی و خانگی باید تأثیر عوامل مخرب انسان ساخت و در سطح جامعه ی محلی و سطوح بالاتر باید افت منابع طبیعی و در سطح جهانی تأثیر مسائل زیست محیطی در بهداشت و سلامت کودکان را مورد بررسی قرار داد و برای آنها چاره جویی نمود (همان: ۴۲).
توجه به موارد فوق در زندگی جمعی شهر کودکان را از آسیب های طبیعی ناشی از کنش انسانی مصونیت خواهد بخشید. سطح دیگر مخاطرات کودک در زندگی جمعی شهرهای بزرگ به تقویت اساس و ساختار خانواده، کاهش آسیب های اجتماعی، نحوه ی برخورد اجتماعی و فرهنگی با کودک، کاهش عوامل مخرب تأثیرگذار بر او و نظارت بر زمینه های منفی در مسائل تربیتی آنان در عرصه ی برخورد با زندگی جمعی شهر بازمی گردند.
کودکان به مثابه سرمایه های هر شهر یا کشور محسوب می شوند. سرمایه هایی که به مراتب گرانبهاتر از منابع اقتصادی مطرح هستند. برای آنکه حقوق و منافع کودکان تأمین شود باید تغییراتی اساسی در روند حاکم بر آنان به وجود آید. در سراسر جهان به حساب نیامدن شخصیت کودکان، در معرض خطر قرار داشتن آنان، عدم تأمین نیازها، پایمال شدن اندیشه ها و سوء استفاده از حقوق یا تهدید بهروزیشان، تنها به این دلیل که در کمتز از سن قانونی خود قرار دارند با مشکلات اساسی همراه است. کودکان به منظور تحت تأثیر قرار دادن جهان خارج از محیط خانواده اشان امکانات ناچیزی را در اختیار دارند. در نتیجه بزرگسالان به ندرت متوجه می شوند که یک سوم از جمعیت جهان به نحوی بی سرو صدا و همه جانبه و به صورتی ویرانگر در معرض تبعیض قرار دارند. در میان این (غیر شخصها) نوزادان و خردسالان یعنی کوچکترها بیش از همه نادیده انگاشته می شوند (همان، ۵۹).
اقدامات گسترده ای در زمینه بهبود شرایط کودکان در نقاط مختلف جهان و در عرصه ی مربوط به زندگی جمعی در شهرها صورت گرفته است. از آن جمله می توان به ایجاد پارک های بزرگ محله ای در نیویورک به منظور ارتقاء سطح سلامت جسمی و روانی کودکان و گسترش فرصتهای مربوط به فضای خارج از خانه برای آنان و به ویژه کسانی که در خانوارهای کم درآمد زندگی می کنند – اقدامات سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ اشاره داشت. همچنین می توان به تحقیقات دیگری به منظور تأثیر محیط کالبدی بر کودکان و بهبود این شرایط در شهرها الفبای زندگی در شهر که حاوی فناوری های چند رسانه ای[۳] در محل های شهری منهتن نیویورک است. و از طریق مدرسه های محله ای هدایت می شود طرح ایجاد فضاهای سبز و بزرگ برای ورزش و بازی در میان واحدهای مسکونی و سالم سازی خیابانها و معابر عمومی اشاره کرد ( Http../Wee.Gc.Cuny ).
از دیگر موارد مهم در عرصه های زندگی شهری ایجاد فضاهای مناسب برای کودکان است. فضا یک واقعیت لایتناهی است که از طریق محوریت، قانونیت و فعالیت تعریف می شود. در ارتباط با مسائل شهری فضا عبارت از آن است که امکان ایجاد فعالیتی در آن وجود داشته باشد. در شهرسازی فضا در ارتباط با ساختمانهای اطراف خود معنی پیدا می کند. فضای شهری به عناصر ویژه ای در شهر گفته می شود که واجد ارزشهای زیباشناختی بوده و دارای حیاط و فعالیت باشد. با این وجه، خیابانها، میادین و عناصر عمومی شهری مانند پارکها و فضاهای باز و ورزشی از جمله فضاهای شهری محسوب می شود. از جهتی دیگر، فضا با نوع استفاده ای که در آن صورت می گیرد نیز تعریف می شود. فضای شهری ساختاری سازمان یافته، آراسته و واجد نظم به صورت کالبدی برای فعالیت های انسانی است (توسلی، ۱۳۶۹؛ ۱۸۰).
راه های عمومی و میدانها و میدانچه ها از جمله مهمترین فضاهای شهری است که در عرصه ی برخورد و ملاقات عمومی مردم با یکدیگر می باشد. مالک این فضاها تمام مردمند و حالت خصوصی بر آنها مرتبط نیست. از همین روی هر یک از اقشار جمعیت به نوعی از آنها استفاده می کنند. این فضاها عرصه ی برخورد فرهنگهای مختلف مردم نیز محسوب می شود. اتفاقات تاریخی شهر، برخورد عمومی مردم با یکدیگر، حرکت، فعالیت، خاطره ها همه در این فضاها تجسم پیدا می کند (پیام یونسکو، شهریور ۱۳۶۸). چنین فضاهایی اگر معرف هویت شهر به حساب نیاید حداقل به مثابه مکمل تجسم آن مطرح است.
C.Rogers [1]
[۲] F.Romero
[۳] Multi-Media