اختلالات تجزیهای
طبق چهارمین ویراست بازنگری شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویژگی اساسی اختلالات تجزیهای گسستگی در کارکردهای معمولاً منسجم هشیاری، حافظه یا درک محیط است. آشفتگی ممکن است ناگهانی یا تدریجی، گذرا یا مزمن باشد. اختلالات تجزیهای DSM – IV- TR ( 2000) مشتملند بر اختلال هویت تجزیهای، اختلال مسخ شخصیـت، فراموشی تجزیهای، گریز تجزیهای، و اختلال تجزیهای که به گونهای دیگر مشخص نشده است.
فراموشی تجزیهای
طبق DSM – IV- TR( 2000)، ویژگی اساسی فراموشی تجزیهای(dissociative amnesia) ناتوانی برای یاد آوری اطلاعات شخصی مهم، معمولاً با ماهیتی تروماتیک و استرس آمیز است که فراتر از آن است که با فراموشکاری عادی توجیه شود، اختلال منحصراً در جریان اختلال هویت تجزیهای، گریز تجزیهای، اختلال استرس از سانحه (PTSD)، اختلال استرس حاد، یا اختلال جسمانی کردن روی نمیدهد و ناشی از اثر فیزیولوژیکی مستقیم مواد یا اختلالات عصبی یا طبی عمومی نیست. این اختلال ممکن است مبتنی بر تغییرات نوروبیولوژیک مغز در نتیجه استرس تروماتیک باشد.
آمنزی پس از تروما
فراموشی پس از تروما ناشی از صدمه مغز، معمولاً در زمینه ضربه فیزیکی آشکار، یک دوره بیهوشی یا فراموشی و یا هر دو، و شواهد بالینی عینی صدمه مغز روی میدهد ( DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۷۷۸).
اختلالات تشنجی
در اکثر موارد تشنج، شکل بالینی بطور قابل ملاحظه از فراموشی تجزیهای، با توجه به رخدادهای تشنجی آشکار و پیامدهای آن متفاوت است. بیماران مبتلا به تشنجات شبه صرعی نیز ممکن است علائم تجزیهای، نظیر فراموشی و سابقه قبلی ضربه روانشناختی داشته باشند (DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۷۷۲).
فراموشی مربوط به مواد:
انواعی از مواد و مسمومیت ها در ایجاد فراموشی درگیر شناخته شدهاند. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 294).
فراموشی کلی گذرا:
ممکن است با فراموشی تجزیهای اشتباه شود (Kaplan & Sadock’s, 2007: 294).
اختلالات تجزیهای
بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای ممکن است با اشکال حاد فراموشی و دورههای گریز مورد توجه قرار گیرند. معهذا، این بیماران با طیفی وسیع از علائم مشخص هستند که فقط بعضی از آنها در بیماران مبتلا به فراموشی تجزیهای دیده میشود (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۹۵).
همهگیری شناسی:
DSM-iv.TR (2000). فراموشی تجزیهای تقریباً توسط ۶۹ درصد جمعیت کلی گزارش شده است. تفاوتی از نظر میزان بروز در زن و مرد مشاهده نمیشود. موارد معمولاً در اواخر نوجوانی و بزرگسالی گزارش میشود.
درمان
-شناختدرمانی: شناختدرمانی برای افراد مبتلا به اختلالات تروماتیک ممکن است مزایای خاصی داشته باشد. شناخت دگرگونیهای شناختی خاص که از تروما ریشه میگیرند ممکن است مدخلی برای حافظه اتوبیوگرافیک باشد که بیمار نسبت به آن دچار فراموشی است. وقتی بیمار توانائی اصلاح دگرگونی شناختی را پیدا میکند، مخصوصاً در مورد معنی ترومای قبلی، فراخوانی مفصلتر رخدادهای تروماتیک ممکن است روی دهد (رضاعی، ۱۳۹۲: ۲۵۹).
-هپنوتیزم :
هیپنوتیزم را میتوان به انواعی در درمان فراموشی تجزیهای مورد استفاده قرار داد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 295).
-درمانهای سوماتیک:
هیچ درمان داروئی غیر از مصاحبه تسهیل شده با دارو، برای فراموشی تجزیهای وجود ندارد (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۹۵).
-رواندرمانی گروهی:
گروه درمانی در زمان محدود و درمانهای طولانیتر گزارش شده است که در بازنشستگان جنگ مبتلا به PTSD و کسانی که در کودکی مورد سوء رفتار قرار گرفتهاند مفید است. در جلسات گروه، بیماران ممکن است خاطرات فراموش شده را به خاطر آورند. مداخلههای حمایتی توسط اعضاء گروه، درمانگر گروه یا هر دو، ممکن است انسجام و تسلط بر مطالب تجزیه شده را تسهیل کند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 295).
اختلال مسخ شخصیت
DSM – IV- TR ( 2000) ویژگی اساسی مسخ شخصیت[۱] را احساس مستمر یا تکرار شونده گسستگی یا احساس غرابت با خود مشخص کرده است. شخص ممکن است احساس تبدیل شدن به آدم ماشینی یا در حالت رویا به خود نگریستن یا تماشای خود در یک فیلم پیدا کند طبق DSM – IV- TR ( 2000) ممکن است احساس مشاهدهگر برونی بودن فرآیندهای روانی خود، برای خود، یا بخشی از بدن وجود دارد. غالباً بیمار احساس فقدان کنترل بر اعمال خود داشته باشد.
همهگیری شناسی: تجربهگذاری مسخ شخصیت و مسخ واقعیت در افراد نرمال و جمعیتهای بالینی فوقالعاده شایع است. پس از افسردگی و اضطراب این حالات دومین علائم روانپزشکی شایع گزارش شده است. میزان شیوع در یک سال ۱۶ درصد جمعیت کلی گزارش شده است (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۹۶).
درمان
گریز تجزیه ای معمولاً با یک رواندرمانی التقاطی متمایل به روانکاوی که متمرکز به کمک به بیمار برای بازیابی حافظه برای هویت و تجارب اخیر است درمان میشود. درمان با هیپنوتیزم و مصاحبه به کمک دارو غالباً روشهای کمکی لازم برای بازیابی حافظه هستند بیمار ممکن است برای جراحانی که در دوره گریز دریافت کرده به توجه پزشکی، غذا و خواب نیاز داشته باشد (رضاعی، ۱۳۹۱: ۲۶۹).
[۱] - depersonalization