نگاه اول در تدوین شاخص ها متوجه چشم انداز[۱] و ماموریت[۲] و اهداف کلان، راهبردهای بلندمدت و کوتاهمدت و برنامه های عملیاتی و به فعالیّتهای اصلی متمرکز می شود. مثلاً در بخش دولتی منابع احصا و اقتباس برای تدوین شاخص های ارزیابی عملکرد سازمانهای دولتی، قوانین و مصوبات مجلس و هیأت دولت، برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین چشم انداز ۲۰ ساله کشور و استراتژی توسعه صنعتی کشور میباشد. در بخش غیردولتی، اساسنامه و برنامه های عملیاتی و سهم بازار و هر هدفی که مد نظر سازمان میباشد، ملاک قرار میگیرد. برای شرکتها و گروههای صنعتی که چندین شرکت اقماری را تحت پوشش دارند میتوان شاخص هایی را در ابعاد عمومی مشترک و در ابعاد اختصاصی هر یک از آنها با توجه به وظایف و فعالیّت و تکنولوژی و محصول و منابع و مسئولیّتی که دارند ، تدوین نمود. شاخص های ارزیابی عملکرد تدوین شده باید ویژگی یک سیستم SMART & D را داشته باشند. این واژه از حروف اول کلمات زیر تشکیل یافته است (عفتی داریانی، ۱۳۸۶، ص ۱۲ ).
(S) Specific : به معنای مخصوص، معیّن، مشخص، واضح، قابل فهم و چالشی است. یعنی شاخص، جامع، مانع، شفاف و ساده باشد به طوری که برداشت یکسانی از مفاهیم ایجاد نماید.
(M) Measurable : به معنای قابل اندازه گیری بودن است. یعنی سنجش شاخص به سادگی مقدور باشد و علاوه بر عملکرد کمّی، قابلیّت تعریف عملکرد کیفی شاخص در قالب های متغیر کمّی را نیز داشته باشد.
(A) Achievable : به معنای قابل دستیابی است.
® Realistic : به معنای واقع گرایانه است. یعنی شاخص باید با فعالیّتها، مأموریّتها و خطمشی و راهبردهای واقعی سازمان و با حوزه های حساس و کلیدی عملکرد سازمان مرتبط باشد.
(T) Time frame : به معنای چهارچوب و محدوده زمانی است. یعنی شاخص باید دوره ارزیابی معیّن داشته باشد.
(D) Data Base : به معنای بانک اطّلاعاتی است. یعنی داده ها، اطّلاعات لازم و مربوط به شاخص باید وجود داشته باشد.
هر شاخص عملکرد از یک عدد دارای واحد اندازه گیری تشکیل شدهاست. عدد، میزان اهمیّت (مقدار) و واحد، معنای آن عدد را به ما نشان میدهد و همواره به یک هدف متّصل اند. شاخص ها میتوانند توسط واحدهای یک بعدی مثل ساعت، متر، نانو ثانیه، دلار، تعداد گزارشات و … نشان داده شوند. واحدهای اندازه گیری چند بعدی نیز میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. این ها شاخص هایی هستند که به صورت نسبت دو یا چند واحد پایه بیان می شوند. اکثر شاخص های عملکرد جزء یکی از شش گروه زیر قرار میگیرند:(عفتی داریانی و دیگران،۱۳۸۶،ص ۱۳)
- اثربخشی: میزان برآورده شدن نیازها توسط فرایند را نشان میدهد.
- کارایی: میزان استفاده از منابع توسط هر یک از فرایندها برای رسیدن به اهداف نهایی را نشان میدهد.
- کیفیت: درجه تطابق کالا و یا خدمت با انتظارات و نیازهای مشتری.
- زمان سنج: میزان درست انجام شدن و سر وقت بودن هر یک از عملیات را اندازه میگیرد. محدودیتی باید برای زمان انجام این فعالیّتها تعیین شود این محدودیّتها بر مبنای نیاز مشتریان تعیین می شوند.
- بهرهوری: میزان ارزش افزوده هر فرایند را نشان میدهد که می تواند بر مبنای تقسیم بندی ارزش نیروی کار و منابع مصرف شده باشد.
- امنیّت: میزان سلامتی سازمان و محیط کاری کارمندان را اندازه گیری مینماید.
همچنین باید در نظر داشت شاخص های عملکرد و اهمیّتشان باید در راستای مقولههای زیر تعیین شود :
- نیاز مشتریان
- حصول توافق در تصمیم گیری
- قابل فهم بودن
- قابلیت استفاده وسیع
- تفسیر پذیری یکنواخت
- قابلیّت انطباق با حسگرها (شاخص های فعلی )
- توانمندی در تفسیر نتایج
- اقتصادی بودن اجرایی
با بررسی متون میتوان دریافت که شاخص ها و سنجههای ارزیابی عملکرد میتوانند دارای سرفصلهای کلی ذیل باشند : (آرمسترانگ،۱۳۸۵،صص ۶۳-۶۲)
مالی – مانند درآمد، ارزش صاحبان سهام، ارزش افزوده، نرخهای بازده، هزینه ها
خروجی – مانند واحدهای تولید یا پردازش شده، ظرفیت پذیرش، حسابهای جدید
اثر گذاری – دستیابی به یک استاندارد (کیفیت، سطح خدمات و غیره)
تغییرات رفتار – در قبال مشتریان داخلی و خارجی مانند تکمیل کار، پروژه، سطح استقبال از خدمات، نوآوری واکنش – مانند قضاوت دیگران، همکاران، مشتریان داخلی و خارجی
زمان – مانند سرعت پاسخگویی یا گردش کار، دستاوردها در مقایسه با جدول زمانبندی، میزان کار عقب افتاده ، زمان بازاریابی، زمان های تحویل.
۲-۱-۵-۲ تعیین وزن شاخص ها و اهمیت آنها
تعیین اهمیّت هر کدام از ابعاد و محور شاخص ها سبب مشخص شدن شاخص های دارای بیشترین و کمترین اهمیّت میگردد. برای تعیین ضرایب و اوزان شاخص ها، روشهایی از جمله روش لیکرت، روش گروه غیرواقعی[۳] (NGT) ، روش بوردا[۴]، روش انتخاب نظریات کارشناسان[۵]و روش تحلیل سلسله مراتبی[۶] (AHP) را میتوان نام برد.
روش تحلیل سلسله مراتبی یکی از روشهای مهم قابل استفاده در این زمینه که در علم مدیریت نیز کاربرد زیادی دارد، به حساب میآید که از اصول اساسی تفکّر منطقی زیر تبعیت می کند: (رحیمی،۱۳۸۵،ص ۴۳)
- اصل ترسیم درخت سلسله مراتبی
- اصل تدوین و تعیین اولویّتها
- اصل سازگاری منطقی قضاوتها
تصمیم گیری بر اساس روش AHP از مزیّتهای بسیاری از جمله الگوی واحد قابل فهم، تکرار فرایند اجماع و تلفیق قضاوتها، بده و بستان بین عوامل تشکیلدهنده گزینه، ترکیب مطلوبیت گزینه ها، رویکرد تحلیلی و سیستمی، عدم اصرار بر تفکّر خطی، ساختار سلسله مراتبی و اندازه گیری موارد نامشهود در تدوین و تعیین اولویت ها برخوردار است.
روش AHP با طبقه بندی سلسله مراتب ساختاری و وظیفه ای بر اساس مقایسات زوجی اولویتها بنا شده است، که تصمیم گیرنده، به ترسیم درخت سلسله مراتب تصمیم که عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان میدهد پرداخته و سپس مقایسات زوجی صورت میگیرد.
همین مقایسات، وزن هر یک از عوامل را در راستای گزینه های رقیب مشخص میسازد و در نهایت یک الگوریتم ریاضی به گونهای ماتریسهای حاصل از مقایسات زوجی را با هم دیگر تلفیق میسازد که تصمیم بهینه به منظور اختصاص ضرایب به بهترین وجه ممکن حاصل می شود. البته نرخ سازگاری تصمیم با قضاوتها در این مرحله واجد اهمیّت خاصی بوده وسازگاری مقایسات را مشخص می کند.
۲-۱-۵-۳ استاندارد گذاری و تعیین وضعیت عملکرد مطلوب شاخص ها
تعیین معیار عملکرد و مقدار تحقّق شاخص به صورت کمّی یا کیفی و نرخ رشد عملکرد در سالهای گذشته به صورت میانگین و یا میانگین متحرک برای دو یا چند گذشته با در نظر گرفتن اهداف خاص تعیین شده برای آن دوره و پدیدههای مؤثّر در نحوه تحقق آن شاخص، استخراج و معیّن میگردد. در تعیین وضعیّت مطلوب عملکرد شاخص، باید واقع گرایانه و غیر بلندپروازانه عمل کرد و توافق واحدهایی که وظیفهی انجام و عمل به آن شاخص را برعهده دارند جلب نمود.
۲-۱-۵-۴ سنجش و اندازه گیری نتایج
برای هر شاخص، عملکرد واقعی را با بهره گرفتن از مجموعه واقعیّتهای موجود، مشخص و با استاندارد عملکرد مطلوب مقایسه کرده و نسبت به وضعیّت تحقق اهداف آن شاخص، بررسیهای لازم انجام میگردد.
۲-۱-۵-۵ استخراج نتایج
در نهایت تحلیلهای لازم انجام شده، و در صورت لزوم، اقدامات اصلاحی جهت بهبود عملکرد در آن شاخص را معین مینمایند. یک نکته اینکه در نتایج عملکرد معمولاً رویکرد و دیدگاه حاکم در ارزیابی عملکرد مورد توجّه خاص قرار میگیرد. مثلاً اگر ارزیابی عملکرد یک فرایند مورد توجه باشد، نتایج این اندازه گیری منتهی به تعیین وضعیّت مطلوب یا نامطلوب بودن عملکرد آن فرایند میگردد. اگر فرایند موجب افزایش ارزش افزوده برای سازمان شود، عملکرد مطلوب وگرنه علّت منفی بودن عملکرد فرایند را باید بررسی کرد(رحیمی ، ۱۳۸۵،ص ۴۳).
۲-۱-۶ ارزیابی عملکرد مالی
عملکرد اشاره به ماهیّت و کیفیّت عملی دارد که سازمان برای هدایت مأموریتش به سمت سودآوری انجام میدهد. توانایی مالی یک سازمان در بهرهوری ،فروش و سودآوری، عملکرد مالی نامیده می شود. عملکرد مالی در شرایط و متغیرهای مختلفی مورد بررسی قرار میگیرد. بسیاری از سیستمهای اندازه گیری عملکرد، عملکرد مالی سازمان را اندازه گیری می کنند، مانند: فروش،سود، هزینه، بازده سرمایه گذاری(ROI)و… .این روشهای اندازه گیری عملکرد بیشتر بر نتایج قبلی فعالیّت ها تأکید دارند و سازمانها از آنها برای درک و تشخیص تأثیر استراتژیها و برنامههایی که اجرا شده است، استفاده می کنند(Shahin,2011,p.107).
ارزیابی موقعیّت مالی یک شرکت در فرایند تصمیم گیری امری حیاتی و ضروری است، چرا که عملیات یک شرکت ممکن است با وجود تولید محصول خوب، کنترل کیفیّت منظّم و ساختار تشکیلاتی منسجم و هماهنگ، به خاطر بحران مالی دچار ورشکستگی شود(حسن زاده و همکاران،۱۳۸۸،ص ۱۹۰).
معیار مطلوب ارزیابی عبارت است از شاخص یا شاخص هایی که در یک نگاه کلّی بتوان آن را مبنای ارزیابی عملکرد قلمداد کرد. معیار مطلوب، وضعیت مؤسسه یا سازمان را به صورت کمّی و کیفی برای ذینفعان سازمان بیان می کند استفاده از معیارهای مطلوب، همان روش ارزیابی عملکرد براساس شاخص های تعریف شده علمی است. لازم به ذکر است که در لیست رتبه بندی صد شرکت برتر کشور که هر ساله توسط سازمان مدیریت صنعتی ارائه میگردد، از شاخص های اصلی زیر برای مقایسه عملکرد شرکتها و رتبه بندی آنها استفاده میگردد، که عبارتند از:
جدول۲-۲):شاخص های اصلی جهت مقایسه عملکرد شرکتها(افجه و همکاران،۱۳۸۸،ص ۱۱)
v رشد فروش | v بازده فروش |
v رشد سود | v بازده دارایی |
v نسبت مالکانه | v بازده ارزش ویژه |
اهداف مالی معمولاً با قابلیّت سوددهی شرکت مرتبط است و اندازه گیری می شود؛ برای مثال سود عملیاتی، بازده سرمایه، رشد سریع فروش، ایجاد جریانهای نقدی و اخیراً ارزش افزوده اقتصادی از معیارهای مالی هستند(روحی و همکاران،۱۳۸۹،ص ۱۰۷).
پانیگراس و تئودوریدیس[۷] ضمن تعریف اندازه گیری عملکرد تحت عبارت: نظارت و برقراری فرایندی که اطمینان میدهد، استراتژی های اتّخاذ شده توسط سازمان منجر به دستیابی به اهداف کلّی آن میشوند، بیشتر مدلهای اندازه گیری عملکرد را بر دستیابی به تعدادی از سنجهها(معیارهای) مالی کلیدی نظیر بازده سرمایه گذاری(ROI)، بازده دارایی ها(ROA) و بازده سرمایه بکار گرفته شده(ROCE)متمرکز میدانند و آنها این مسئله را نیز اعلام کرده اند که این معیارها به دلیل اینکه در اندازه گیری ابعاد چندگانه عملکرد از قبیل درجه چگونگی سازگار شدن با محیط در مقایسه با موفقیّت آن، شکست خوردهاند، مورد انتقاد قرار گرفتهاندPanigyrakis et al,2007,pp138-139)).
بنیتو[۸] از سه معیار عینی عملکرد به نامهای فروش، سود و نرخ بازده دارایی ها(ROA)استفاده کرد که فروش، تمرکز بر اثربخشی شرکت در جذب تقاضا داشت که این امر میتوانست شاخصی برای موقعیت بازار باشد ولی این مطلب را که چگونه میتوان به طور کارا به چنین موقعیتی دست یافت، منعکس نمینماید. سود، از طریق کارایی در محاسبهی حاشیه سود ناخالص نمایش داده می شود و نرخ بازده دارایی بوسیله مقایسه سود در ازای منابع مورد استفاده، تأثیرات اندازه را از بین میبرد(Gonzalez-benito et al,2005,p80).
شوهام و دیگران[۹]معتقد بودند که بطور سنّتی عملکرد از راههای زیادی عملیاتی میشد که مثلاً شامل سهم بازار، سودآوری، بازگشت دارایی یا بازگشت سرمایه گذاری، موفقیت محصول جدید و اندازه گیری ترکیبی از این قبیل متغیرها بود(Consuegra et al,2007,p384)
مهمت دمیربگ[۱۰] (۲۰۰۵)، کریستس بی فوتوپولاس[۱۱] و اونجلس ال پوسماس[۱۲] (۲۰۰۹) معتقد بودند که شرکت هایی که بر بهبود کیفیت محصولات و فرایندهایشان تأکید دارند به بهبود درآمدها و کاهش هزینه ها دست می-یابند. بنابراین عملکرد مالی یک شرکت می تواند بوسیلهی افزایش سطح فروش، درآمد، سطح هزینه عملکرد، بازگشت سرمایه گذاری و دارایی ها وافزایش سهم بازار اندازه گیری شود(Waqas Raja,2011, p112).
چیکوان[۱۳] مؤلفه های عملکرد را در دو دسته قرار داده است که عبارتند از:
۱)عملکرد بازار- مشتمل بر مؤلفه های حفظ مشتری، جذب مشتری جدید
۲)عملکرد مالی- مشتمل بر مؤلفه های نرخ بازگشت دارایی(ROA)، سهم بازار، رشد فروش(بختیاری،۱۳۸۵،ص ۳۸).
هالت، توماس، کتچن و اسلی تر[۱۴] بازده سرمایه گذاری، بازده دارایی ها و بازده حقوق صاحبان سهام را به عنوان معیارهای عملکرد به کار گرفتند(Taylor et al,2008,p3).
فورچون[۱۵] (۱۹۹۹)به دنبال یک مجموعه گستردهتری از معیارهای عملکرد مالی بود:درآمد، سود(حاشیه سود خالص × ۱۰۰)، دارایی ها، حقوق صاحبان سهام، ارزش بازار، درآمد هر سهم، درآمد هر سهم در طی ۱۰ سال، کلّ بازگشتی ها، کلّ بازگشتی ها در طی ۱۰ سال.
معیارهای کاپلان و نورتون[۱۶] (۱۹۹۲) بر مبنای کارت امتیاز متوازن(چشم انداز مالی) قرار داشت که بوسیله جریان وجوه نقد، رشد فروش سالانه، درآمد عملیاتی، سهم بازار و بازده حقوق صاحبان سهام اندازه گیری میشد(Kenneth M. York et al, 2004, p29).
جانسون و سو ئنن[۱۷] در مطالعه ای که بر روی ۴۷۸ شرکت در دوره زمانی۱۹۹۸-۱۹۸۲داشته اند ۱۰ شاخص را به عنوان شاخص های شرکت های مؤفّق در نظر گرفتهاند که سودآوری و نقدینگی از بین این شاخصها مرتبط با سرمایه در گردش میباشد. سودآوری یکی از شاخص های مهم در ارزیابی عملکرد مالی شرکتها محسوب می-شود، که با استفاده و سود عملیاتی (ROA) از معیارهایی همچون بازده داراییها ناخالص و … محاسبه میگردد(Johnson
[۱]. Vision
[۲].mision
[۳] .Nominal Group Technics
[۴] .Borda
[۵]. Expert Choice
[۶] .Analytic Hieratchy process
۱٫Panigyrakis & Theodoridis
[۸] .Benito
[۹]. Consuegra et al
[۱۰] .Memet Demirbag
[۱۱] .Christos B Fotopoulus
[۱۲] .Evangelos L.posmas
[۱۳] .Chiquan
[۱۴] .Hult , Tomas, Ketchen & Slater
[۱۵] .Fortune
[۱۶] .Kaplan and Norton