علّت در اصطلاح حقوقدانان
«حقوقدانان ایرانی نیز با الهام از منابع فقهی، علّت را رفتار مباشر جرم میدانند؛ رفتاری که با وقوع آن پیدایش معلول، ضروری میگردد».[۱]
اگر عملیات اجرایی قتل به طور مستقیم و توسط مرتکب انجام شود، قتل به مباشرت صورت گرفته؛ مانند اینکه کسی با دست خود گلوی مجنیٌعلیه را فشار دهد و در اثر این فشار بمیرد. در این صورت مرگ مستقیماً از عمل مرتکب حاصل شده و او علّت و مباشر قتل است.
«اما گاه این عملیات به صورت غیرمستقیم و معالواسطه منجر به ایجاد جنایت میشود؛ مانند تیراندازی به مجنیٌعلیه هرچند واسطهی قتل وسایل و ابزار است؛ لیکن در هر حال عرف چنین جنایتی را منتسب به جانی میداند».[۲]
«بنابراین ملاک در مباشرت آن است که جنایت عرفاً منسوب به جانی باشد و میان عمل جانی و جنایت رابطهی علّیت وجود داشته باشد. هرچند از دیدگاه دقت عقل، عمل منسوب به جانی شمرده نشود؛ مثلاً کسی که با آهن بر سر دیگری میکوبد و او را میکشد در حقیقت خودش علّت مستقیم قتل نبوده است، بلکه آهنِ به کار برده شده علّت قتل است، اما در نظر عرف ضارب، قاتل محسوب میشود».[۳]
«مباشرت دو معنا دارد، یک معنای آن ارتکاب جرم به صورت انفرادی است که در این صورت مباشرت در مقابل شرکت به کار میرود. معنای دیگر آن، ارتکاب جرم به صورت مستقیم و بدون واسطه است که در این صورت، مباشرت در مقابل تسبیب به کار میرود».[۴]
دکتر لنگرودی در تعریف علّت میگوید: «امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود و آن چیز دیگر را معلول گویند».[۵]
ایشان هنچنین در مبسوط گفتهاند: «علّت(cause) آنچه که وجود یا عدم چیزی به وجود یا عدم آن بستگی داشته باشد؛ مانند سرمای شدید که علّت یخ بندان است و بیع که علّت نقل عوضین به عاقدین است». [۶]
دکتر پاد علّت را اینگونه تعریف کردهاند: «علّت هر امری است که از وجود آن وجود معلول و از عدم آن عدم معلول لازم آید؛ مانند قتل با شمشیر و کارد و چوب و خفهکردن با دست و نظایر آن، که همهی اینها از مصادیق علّت تام و مستقیم و بیواسطه و یا قتل بالمباشره است».[۷]
«بنابراین منظور از علّت در قتل عاملی است که عدم آن ملازم با عدم وقوع جنایت است و وجود آن لزوماً مرگ را به دنبال دارد. که در این صورت رابطهی انتساب جنایت به آن عامل به حدی قوی است که تشکیک و تردید در آن بلاوجه است».[۸]
در تعریفی دیگر از مباشرت بیان شده: «گاه مرتکب مستقیماً موجب بروز جنایتی میشود به گونهای که عرف بدون هیچگونه شک و تردیدی نتیجه را منتسب به وی میداند؛ این را مباشرت در جنایت مینامند».[۹] همچنین دکتر گرجی در کتاب دیات گفتهاند: «مباشرت هنگامی است که بتوان تلف نفس را ولو از طریق فراهمآوردن علل، مستقیماً به شخص جانی نسبت داد به شرط آنکه قصد اتلاف یا قصد ایجاد تلف را نداشته باشد و الاّ جنایت عمدی خواهد بود و موجب قصاص میگردد».[۱۰]
«منظور از واژهی “مستقیماً” اعم است از موردی که قاتل هیچگونه وسیلهای به کار نبرد؛ مانند اینکه با ضربات مشت یا با فشاردادن گلوی کسی مرتکب قتل شود یا با وسیلهای باشد؛ مانند تیر زدن به او یا ذبحکردن او با چاقو یا قتل بدون تأویل عرفاً منسوب به او باشد؛ مانند انداختن او در آتش، یا غرقنمودن او در دریا یا انداختن او از بلندی و غیر اینها که با آن صدق میکند که قتل منسوب به او باشد یا عمل مرتکب علّت تامهی نتیجهی مجرمانه و یا جزء اخیر علّت تامه باشد چنین کسی را مباشر جرم گویند؛ مانند کسی که با کشیدن کارد به گلوی دیگری موجب کشتن او میگردد، بنابراین به کارگیری وسایلی از این قبیل که عرفاً سبب محسوب نشود، تأثیری در عنوان مباشرت در قتل نخواهد داشت».[۱۱]
همچنین در انتساب مستقیم جنایت به مباشر «منظور وقوع بلاواسطهی فعل جانی نیست، بلکه مقصود وجود رابطهی مستقیم علّیت است به طوری که جنایت مستقیماً از نفس فعل جانی ناشی شده و بتوان گفت نوعاً یا بر حسب خصوصیتهای مورد، تلف از لوازم آن کار است؛ و به عبارت دیگر مباشر کسی است که وقوع تلف عرفاً به نفس کار وی منسوب است و نه به اثر آن».[۱۲]
در تعریفی دیگر از مباشر دکتر هادی صادقی گفتهاند: «مباشر به کسی گفته میشود که نزدیکترین علّت قتل را فراهم میسازد».[۱۳]
ایشان در خصوص نزدیکترین علّت قتل اینگونه توضیح دادهاند: «علّت ممکن است بلاواسطه سبب قتل شود یا بالواسطه؛ مانند جراحات کشندهای که موجب سرایت شده و آن سرایت قتل را باعث گردد. بنابراین واسطههای مذکور هریک علّت مستقلی محسوب میگردند که از علّت پیشین ناشی شده و موجب پیدایی علّت مابعد خویش میباشد. اصولاً بیان علّت بلاواسطهی قتل خالی از مسامحه نیست؛ زیرا فعلی که جانی مرتکب میگردد، درواقع موجب پیدایش نزدیکترین “علّت به مرگ” است. وقتی جانی کاردی را در قلب مجنیٌعلیه فرو میکند، بلاواسطه مرگ را سبب نشده است، بلکه جراحت وی علّت توقف قلب است و توقف قلب علّت ازهاق نفس و به همین ترتیب همهی افعالی که مسامحتاً علّت بلاوسطهی قتل تلقی میگردند درواقع مولد “علّت” قتل میباشند. پس قتل ممکن است دارای “علّت قریب” و یا “علّت بعید” باشد. بنابراین هرگاه کسی با ایجاد علل مختلفی که به دنبال هم میآیند علّت قریب مرگ را موجب گردد به نحوی که وجود هریک از علل مذکور وجود علل بعد و عدم هریک عدم وجود علل بعد از خود را سبب شوند و این تسلسل علل مستقیماً به ارادهی جانی ختم شده باشد وی مباشر خواهد بود؛ زیرا فعل او اولین علّتی است که موجب پیدایش علل دیگر جنایت شده است.
از این رو ضابط در مباشرت صدق انتساب قتل به فعل جانی است هرچند جنایت با وسایل و ابزار صورت گرفته باشد، به نحوی که عرف بیهیچ تأویلی قتل را منتسب به قاتل بداند».[۱۴]
[۱]- سید یزدالله طاهرینسب همان، ص ۱۵۵٫
[۲]- سید مهدی حجتی، مجتبی باری، قانون مجازات اسلامی در نظم حقوق کنونی، چاپ اول، تهران، انتشارات میثاق عدالت، ۱۳۸۴، ص ۶۲۳٫
[۳]- عباس زراعت، شرح قانون مجازات، (بخش دیات)، چاپ اول، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۲۶۴٫
[۴]- فهیمه ملکزاده، همان، ص ۳۷۶٫
[۵]- محمدجعفر جعفری لنگرودی، همان، ص ۴۶۶٫
[۶]- محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، چاپ اول، تهران، انتشارات گنج دانش، ۱۳۷۸، ج ۴، ص ۲۶۱۳٫
[۷]- ابراهیم پاد، همان، ص ۱۵۹٫
[۸]- محمدهادی صادقی، همان، ص ۷۴٫
[۹]- حسین میرمحمد صادقی، جرایم علیه اشخاص، چاپ اول، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۶، ص ۴۵٫
[۱۰]- ابوالقاسم گرجی، دیات، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص ۸۳٫
[۱۱]- حسین آقایینیا، جرایم علیه اشخاص، چاپ دوم، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۵، ص ۴۵ـ ۴۶٫
[۱۲]- محمدهادی صادقی، همان، ص ۷۶٫
[۱۳]- همان، ص ۷۵٫
[۱۴]- همان، ص ۷۵٫