2-6- مشکلات و ناهنجاری های کودکان تیزهوش……………. …………………….. 23
2-7- خودپنداره…………………………….. 25
2-8- نظریه های خودپنداره…………………………………. 26
2-9- مفهوم خودپنداره……………………………………… 27
2-10- آموزش ضروری در انسان………………………. 32
2-11- اثرات خودپنداره……………………… 33
2-12- تدارک بافتی که شما را در تغییر دادن خود یاری می کند…………. 35
2-13- مفهوم خود در جریان ارتباط با دیگران… ……………….. 36
2-14- مفهوم خود بر اثر تعامل……………………… 37
2-15- حمایت اجتماعی……………………………………. 39
2-16- ابعاد حمایت اجتماعی…………………………………… 42
2-17- انواع حمایت اجتماعی……………………………… 43
2-18- مهارت های اجتماعی………………………….. 44
2-19- تعریف مهارت های اجتماعی………………………….. 45
2-20- مهارت های اجتماعی در محیط آموزشی. ……………….. 47
2-21-نقص در مهارت های اجتماعی ………………………….. 48
2-22- مهارت های اجتماعی و بهزیستی روانشناختی…………………………….. 49
2-23- پیشینه پژوهش…………………………………… 49
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
3-1- نوع پژوهش…………………………………………….. 55
3-2- جامعه آماری،……………………………. 55
3-3- نمونه و روش نمونه گیری………………………… 55
3-4- ابزار های اندازه گیری……………………….. 55
3-5- شیوه جمع آوری داده…………………………… 57
3-6- روش تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………. 57
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
4-1- پیش درآمد…………………………………….. 59
4-2- یافته های توصیفی………………………………………….. 59
4-3- یافته های استنباطی………………………. 64
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- تبیین فرضیه های پژوهش……………………………. 71
5-2- محدودیت ها و پیشنهاد های پژوهش…………………………… 78
منابع ………………………….. 80
پیوستها
پرسشنامه شماره1 (مهارت های اجتماعی )…………. 91
پرسشنامه شماره2 (حمایت اجتماعی ادراک شده)……………………………………. 97
پرسشنامه شماره 3(خودپنداره)………………………………………………. 99
خروجی داده ها………………………………………………… 101
چكیده لاتین…………………………………………… 106
مقدمه
پژوهش ها ی روانشناسی حاكی از آن است كه همه كودكانی كه به دنیا می آیند دارای توانایی ها ی بالقوه خدادادی هستند، اما این توانایی ها به دلایل گوناگون وراثتی و محیطی در برخی بیشتر و در بعضی كمتر است. تحقیقات انجام گرفته نشان می دهد كه اكثریت افراد جامعه دارای هوش و استعداد متوسط و اقلیتی دارای هوش و استعداد بالاتر از متوسط و اقلیت دیگر دارای هوش و استعداد كمتر از متوسط هستند. لذا كودكان تیزهوش، كه در مقایسه با كودكان عادی از توانایی های ویژه ای برخوردار هستند و به آموزش و پرورش ویژه ای نیز نیاز دارند(نریمانی و دیگران، 1392). دانش آموزان تیزهوش گروه ناهمگونی هستند كه دارای استعدادها و توانایی متنوعی هستند. آن ها به وسیله توانایی استثنایی خود در حیطه های عاطفی، شناختی، فیزیکی شناخته می شوند(هرتز[1]، 2003). پژوهشگران ارتباط بین جنبه های اجتماعی، هیجانی، شناختی كودكان باهوش را به خوبی شناخته و اظهار كرده اند كودكان باهوش نیازمند حمایت معنی دار در طی دوران كودكی هستند تا بتوانند در جنبه های مختلف رشد کنند(براكن و بروان[2]، 2006)
حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان قویترین و نیرومندترین نیروهای مقابلهای برای رویارویی موفقیت آمیز و آسان افراد در زمان درگیری با شرایط تنشزا می باشد كه تحمل مشكلات را برای فرد تسهیل می نماید(لی و دیگران[3]، 2007). میزان حمایت اجتماعی ادراک شده هم در آسیب پذیری و هم در مقابله افراد نسبت به تنش نقش دارد. آسیب پذیری جسمی و روانشناختی به موازات كاهش حمایت اجتماعی افزایش می یابد، به این معنی كه، حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان سپری در مقابل آشفتگی های زندگی در دنیای پیچیده كنونی عمل می كند. حمایت اجتماعی ادراک شده نه تنها طی دوره فشار روانی بسیار یاری كننده است، بلكه در مواقع آرامش نسبی نیز مفید می باشد(کوترونا[4]، 2007). دینان، آن، گئورگ، مک کال و گیبسون[5](2004) معتقدند كه حمایت اجتماعی ادراک شده در كاهش آسیبهای اجتماعی موثر می باشد.
خودپنداره بازنمایی ذهن افراد از خودشان است. به همان صورتی که افراد از دیگران، مکان ها، رویدادها بازنمایی ذهنی دارند، از خودشان نیز بازنمایی ذهنی دارند. خود پنداره از تجربیات و از اندیشیدن به این تجربیات ساخته می شود. افراد برای ساختن خود پنداره به بازخوردی که از کارهای روزمره می گیرند، توجه می کنند. این بازخورد، ویژگی ها و ترجیحات آن ها را نشان می دهد (ویلیامسون، 2006). افراد هنگام اندیشیدن به خود هزاران تجربیات زندگی مجزا را به خاطر نمی آورند، بلکه تجربیاتشان را در نتیجه گیری های کلی انباشته می کنند. آن ها به مرور زمان انواع تجربیات خاص را به بازنمایی کلی از خود تبدیل می کنند. افراد، همین نتیجه گیری های کلی، نه تجربیات خاص را به راحتی به یاد می آورند و از آنها به عنوان عناصری برای ساختن و توصیف کردن خود پنداره استفاده می کنند(ریو،۲۰۰٥؛ به نقل از سیدمحمدی،
مطلب دیگر :
مدلهای فرهنگ سازمانی:"پایان نامه درباره فرهنگ سازمانی” - جستجو گران نیکنام
1386). خودپنداره مجموعه ای از طرحواره های خود در زمینه ای خاص است. طرحواره ها خود به دو صورت انگیزش به وجود می آورند: خود هماهنگ و خود ممکن.در رابطه با خود هماهنگ، طرحواره ها[6] برای تأیید کردن خود انگاره، رفتار راهدایت می کنند و از وقایعی که بازخوردی می دهند که ممکن است خودانگاره را رد کند، جلوگیری می کنند. به عبارت دیگر، رفتار برای تأیید کردن خودپنداره ی فرد مورد استفاده قرار می گیرد. از طرفی دیگر نقش تقویت مهارت های اجتماعی و اهمیت فراوان آن برای تعاملات اجتماعی مناسب بر کسی پوشیده نیست(پورآقا، 1392).
مهارت اجتماعی، مجموعه رفتارهای آموخته شدهای است که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطه اثربخش داشته و از واکنشهای نامعقول اجتماعی خودداری کند. همکاری، مشارکت بادیگران، کمک کردن، تعریف و تمجید کردن از دیگران و قدردانی کردن مثالهایی از این نوع رفتار است. یادگیری رفتارهای فوق و ایجاد رابطه اثربخش با دیگران یکی از بهترین دستاوردهای دوران کودکی است که متأسفانه همه کودکان موفق به فراگیری این مهارتها نمی شوند(الیوت و گرشام[7]، 2002). مهارت های اجتماعی در واقع مجموع رفتارهای مثبت اجتماعی هستند كه رضایت از ارتباطات اجتماعی و چگونگی الگوی رفتار اجتماعی فرد را پی ریزی می كنند و اشكال مختلفی دارد. مهارتهای اجتماعی یك نوع رفتار است كه در موقعیت های اجتماعی نشان داده می شود. این مهارت ها شامل مهارت های انفرادی وابسته به خود فرد، مهارت های علمی، كنترل گری، سازوکاری و كارآفرینی او می باشد(سیکیر[8] و همکاران، 2009). اسلبی و گوارا[9](2003) مهارت اجتماعی را مترادف با سازگاری اجتماعی میدانند از نظر آنها مهارت اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه ی خاص اجتماعی به طوری که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد.
1-2-بیان مساله
تفکر پیرامون افراد تیزهوش و با استعداد، سابقه طولانی دارد و احتمالاً به زمانی برمی گردد که انسان متوجه تفاوت های فردی شد، در یونان قدیم افلاطون عقیده داشت که کودکان باهوش باید در سنین کودکی انتخاب شده و به آنها به طور اختصاصی علوم و فلسفه تعلیم داده شود. او می گفت سرآمد افراد باید فرمانروا باشد. بقای دموکراسی یونان بستگی به توانایی آن کشور در آموزش و پرورش افراد برجسته و با استعداد دارد. در یونان باستان این عقیده وجود داشت که تیزهوشی موهبتی الهی و دریچه ای به جهان نامتناهی می باشد. مفهوم نبوغ و استعداد همیشه نسبی بوده و در طول تاریخ در بین جوامع مختلف به یک معنی نبوده است. تفاوت های جوامع در طول تاریخ همیشه در تغییر و تکامل بوده و ترغیب و تشویق افراد سرآمد دستخوش تحولات گوناگونی بوده است(سلیمانی، 1386).
حمایت اجتماعی ادراک شده مفهومی است كه عموما به عنوان كمكی كه از جانب دیگران در شرایط زندگی دریافت می شود، درك می گردد(تیلور[10]، 2007). حمایت اجتماعی ادراک شده نیرومندترین نیروی مقابله، دشوارای برای رویارویی موفقیت آمیز و آسان در زمان درگیری با شرایط تنش زا شناخته شده و تحمل مشكلات را برای بیماران تسهیل می كند(لی و دیگران[11]، 2004). حمایت اجتماعی ادراک شده، از طریق ایفای نقش واسطه ای میان عوامل تنش زای زندگی و بروز مشكلات جسمی و روانی و همچنین تقویت شناخت افراد، باعث كاهش تنش شده و میزان بقا و كیفیت زندگی را در افراد افزایش می دهد(ساراسون و دیگران، 2000).در تحقیقات(سارز و دیگران، 2000) همبستگی متوسط و كمی بین نمرات حمایت اجتماعی ادراک شده و خشنودی افراد وجود داشت. یعنی میزان حداقلی از حمایت اجتماعی ادراک شده كه خشنودی هر كس را تضمین می كند وجود ندارد. به عبارتی، برای بعضی مردم تعداد کمی دوستان نزدیك و وابستگان خشنودكننده است درحالیكه دیگران نیازمند حمایت از سوی افراد متعددی هستند. ولی به هر حال كسانی كه سطوح بالائی از حمایت اجتماعی را در اختیار دارند حتی درصورت تجربه حادثه ناگوار و یا فشار و استرس جدید در مقابل بیماری كمتر آسیب پذیرند و شیوه های غیرانطباقی تفكر و رفتار بیشتر میان اشخاصی شایع است كه در درون خانواده حمایت اجتماعی كمی دارند (ادویا[12] و دیگران، 2005 ؛ رایان[13] و دیگران، 1999 و مالیكارجون[14] و دیگران، 2005).
خودپنداره به انتساب توصیف ها و برچسب های فرد به خود اشاره دارد و غالبا با خصیصه های جسمانی، ویژگی های رفتاری و کیفیت هیجانی مرتبط است(پاتریک و دیگران، 2008). خود پنداره، مجموعه ای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می گردد بدین معنی که می فهمد کیست و چیست . خود دنیای درونی فرد است و شامل تمام ادراکات – عواطف، ارزش ها و طرز فکر او می باشد. در واقع می توان بیان کرد که خود پنداره، خود ادراک شده است(پورآقا، 1392). خودپنداره تحت تاثیر یادگیری بوده و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند و سپس دامنه ی وسیعتری را شامل میشود و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزش های درونی و رشد فلسفهی فردی هر شخص از زندگی، گسترش می یابد. نقش مهم خودپنداره در کنترل رفتارها یا آماده سازی آنها میباشد. غالبا نقش اول خودپنداره ایجاد ثبات در رفتار است که به افراد کمک میکند تا بتوانند رفتار خود و دیگران را که با آنها در تعامل هستند به سادگی پیش بینی نمایند. در واقع خودپنداره به طور جدی جنبه های مهمی از زندگی افراد خصوصا جوانان و میزان مهارتهای و سازگاری اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد(بارانزهی، 1385). با وجود یک دهه تحقیق بر مهارتهای اجتماعی، تحقیقاتی را می توان نام برد که نتایج آنها بر بخش نظری رشد نیافتهای بنا شدهاند. در ابتدا، همین طور که در بالا ذکر شد تحقیق در پیامدها و همبستههای مهارتهای اجتماعی، به شدت بر اثرات منفی کمبود مهارتهای اجتماعی تأکید داشتهاند. مشکلات و آسیبهای درونی مثل افسردگی، اسکیزوفرنی[15]، الکلیسم[16] و دیگر اختلالات همه با کمبود در مهارتهای اجتماعی مرتبط میباشند، در حالی که نظریه مهارتهای اجتماعی باید فراتر از توضیح و تأکید بر فقدان مهارتهای اجتماعی در ابتلاء به پیامدهای روانشناختی زیانآور، باشد. تسلط بر مهارتهای اجتماعی مناسب مسلماً منجر به نتایج مفیدی برای افراد می شود(سیگرین و تایلر[17]، 2007).
آنچه که در برخی موارد به عنوان شایستگی ارتباطی یا مهارتهای اجتماعی به آن اشاره می شود، مستلزم توانایی برای ارتباط داشتن و تعامل نمودن با دیگران به روش مناسب و مؤثر میباشد، که از طریق رمزگذاری مناسب پیامها، حساس بودن در قبال دیگران و کنترل رفتارها و هیجانات، میباشد. افرادی که مهارتهای اجتماعی مناسب دارند به طور مؤثر تعاملاتشان را با دیگران اداره می نمایند و این کار اغلب با نتایج مثبت همراه است. به عبارت دیگر، افراد با مهارت های تعاملی و اجتماعی ضعیف از سلامت روانی[18] کمتری برخوردار هستند و تعاملات نادرست برقرار می نمایند، که اغلب به عنوان مشکلات روان شناختی[19] مانند افسردگی، احساس تنهایی[20]، اضطراب اجتماعی و اسکیزوفرنی، از آنها نام برده میشود(سیگرین و فلورا[21]، 2000). لوینسون[22] (به نقل از سیگرین و تایلر، 2007) مهارتهای اجتماعی را به عنوان توانایی نشان دادن رفتارهایی که به طور مثبت یا منفی تقویت شدهاند و نشان ندادن رفتارهایی که توسط دیگران تنبیه شدهاند، تعریف نمود. نشان دادن مهارتهای اجتماعی مناسب منجر به نتایج مثبت اجتماعی میگردد، در حالی که فقدان مهارتهای اجتماعی با نتایج منفی اجتماعی ارتباط دارد، که این نتایج ارتباط آشکاری با حالت مثبت و منفی خودپنداره افراد دارد.
در این راستا محقق ضرورت انجام پژوهش با چنین طرحی را احساس نمود و بر همین مبنا در این پژوهش این سوال را مطرح می كند كه آیا بین حمایت اجتماعی و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران مدارس تیزهوشان متوسطه اول رابطه معنی داری وجود دارد؟
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش