تعریف مفهومی رضایت شغلی: 13
تعریف عملیاتی رضایت شغلی: 14
تعریف مفهومی منزلت اجتماعی: 14
تعریف عملیاتی منزلت اجتماعی: 14
فصل دوم: پیشینه پژوهش
مقدمه. 16
هوش و تعریف آن: 18
برداشت روان شناسان از کلمه هوش… 18
چهار مهارت هوش هیجانی (عاطفی) یا هوش اجتماعی: 20
مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی(عاطفی): 20
خودآگاهی ( Self Awareness) : 20
خودگردانی(Self Management) یا مدیریت عواطف( Managing Emotions ): 21
مهارتهای اجتماعی (Social Skills ): 21
اندازه گیری هوش… 22
نظریه هوش های هشتگانه ی گاردنر. 23
از هوش کلامی تا هوش طبیعی: 23
هیجان. 24
تعریف هیجان: 24
هیجان خواهی: 26
ابراز هیجانها : 27
ابعاد هیجان : 27
مغزو هیجان: 29
دستگاه عصبی و هیجان: 30
نظریه های هیجان: 31
اصول اساسی نظریه های کلاسیک… 33
مدارهای عصبی و انتقال دهنده های عصبی.. 34
هوش هیجانی.. 36
تعاریف هوش هیجانی.. 36
تاریخچه هوش هیجانی.. 41
اهمیت کاربرد هوش هیجانی در زندگی روزمره 43
اهمیت توجه به هوش هیجانی در محیط کار. 44
هوش هیجانی و سلامت.. 44
راهکارهای ارتقاء هوش هیجانی.. 45
رضایت شغلی.. 46
تعاریف مختلف رضایت شغلی.. 46
رابطه هوش هیجانی با رضایت شغلی.. 48
رابطه ی مهارتهای ارتباطی و رضایت شغلی.. 49
منزلت اجتماعی.. 50
منزلت اجتماعی پلیس… 50
مبانی نظری منزلت اجتماعی پلیس…
51
نقش منزلت اجتماعی بر روند زندگی افراد جامعه. 53
مرور ادبیات و سوابق مربوطه. 54
پیشینه داخلی پژوهش… 54
پژوهش های خارجی.. 58
فصل سوم: روش پژوهش
روش پژوهش… 64
جامعه آماری.. 64
ابزارهای گردآوری داده ها 65
روایی و پایایی : 66
نمره گذاری : 67
روش اجرای پژوهش… 67
روش آماری و تجزیه و تحلیل دادهها 67
فصل چهارم: یافته های پژوهش
یافته های پژوهش… 69
آمار توصیفی.. 69
آمار استنباطی (آزمون فرضیه ها) 72
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات
تفسیر نتایج.. 78
محدودیتهای پژوهش… 83
پیشنهادات.. 83
الف: پیشنهادهای پژوهشی.. 83
ب:پیشنهادهای کاربردی.. 84
منابع. 85
مقدمه:
مدیریت یك سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقاء و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را میطلبد كه عموماً مدیران برای پاسخ به آنها با مشكلات بسیاری مواجه میشوند. روزه علم، به قدرت و نفوذ هیجانها در حیات ذهنی انسان پی برده است و در حال كشف و تبیین جایگاه هیجانها و احساسات در فعالیتها، رفتارها و حركات انسانی است .یكی از مهمترین خصیصهها كه میتواند به مدیران در پاسخ به این تغییرات كمك كند، هوش هیجانی است.(مجتبی طبری، مهرناز قربانی ،1388)
مطلب دیگر :
هوش هیجانی دستاوردی تازه در علم روانشناسی است كه به تازگی به عرصه مدیریت نیز وارد شده و مشتمل بر درك و شناسایی احساسات و عواطف در اشخاص و استفاده از این ادراك برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی روزمره میباشد.
در گذشته هرگز كلماتی مانند هرج ومرج و عدم قطعیت در سرلوحه فعالیتهای تجاری قرار نداشت، اما امروزه بسیاری از سازمانها تحت تأثیر آشوبهای محیطی هستند. در مداوای یك سازمان بیمار حتماً باید به شرایط محیطی، اقتضائات و كاركنان توجه كافی داشت. هر مدیر باید بتواند از طریق افراد به اهداف سازمانی برسد. سالهاست به مدیران میآموزند كه توانایی آنها برای دستیابی به اهداف، رابطه مستقیم با توانایی آنها با برانگیختن افراد اطراف خود دارد. این امر امروزه اهمیت بیشتری یافته است. زیرا مسائل انسانی، ارتباطات و روابط بین مدیر و كاركنان افزایش یافته است. در رویكرد جدید مدیریت فرهنگ سازمانی، كارتیمی و نحوه همكاری مدیر با دیگران اهمیت خاصی داردو مدیرانی مدنظر سازمانها هستند كه از توانمندیهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطاتی برخوردار باشند، شنونده و سخنگوی خوبی باشندو با درك احساسات خودو دیگران در بیان و انتقال احساسات به خوبی عمل كنند و محیطی با نشاط ایجاد كنند كه در آن افراد رشد یابند.
سازمان نیروی انتظامی یکی از سازمانهای مهم وتاثیر گذار در جامعه بوده است. هدف آن مانند بقیه سازمانها، ایجاد بهرهوری است از جمله عوامل بهروری در سازمانها، نیروهای شاغل در آن هستند. (حاجی عمو عصار،1378)
در نیروی انتظامی نیز به مثابه همه سازمانها نیروهای انسانی، سرمایههایی پُر اهمیت تلقی میشوند که مدیران، برای ارتقاء توانمندیها و کاراییهای آنان سرمایه گذاریهای زیادی را انجام میدهند و برخی از این سرمایه گذاریها با هدف ارتقاء رفتار سازمانی این نیروهاست.
مطالعات روانشناسان نشان داده است که رفتارهای سازمان نظیر تعهد سازمانی؛ فرسودگی شغل؛ سبک رهبری و نظایرآنها؛ بر بهرهوری تأثیرات نیرومندی دارند.(مدنی،1384) با توجه به اهمیت نقش سازمانهای انتظامی در ایجاد و تقویت امنیت اجتماعی، وجود این مؤلفهها بر نیروی شاغل در سازمان انتظامی و نظامی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
کارکنان نیروی انتظامی همانند همه افراد در معرض عوامل استرسزای محیط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی قرار میگیرند و علاوه بر آن با استرسهای شغلی فراوان روبرو هستند بنابراین توجه به نیازهای آنان میتواند در افزایش بهرهوری این گروه تأثیر زیادی داشته باشد.
شاید مردم در ذهن خود تصور قالبی بسیاری از پلیس داشته باشند اما این تصورات قالبی پس از هر برخورد با یک مامور پلیس ممکن است از میان رفته و یا تقویت شود. هر برخورد با پلیس ممکن است تأثیرات مثبت و یا منفی بر روابط میان پلیس و جامعه داشته باشد.
براساس تحقیقات مشخص شده است که هوش شناختی نمیتواند معرف ظرفیت کلی هوش افراد باشد پس در اینجا چیزی به نام هوش هیجانی و نحوه بروز آن از طریق مهارتهای ارتباطی میتواند نه تنها موفقیت شغلی، بلکه موفقیت در اکثر زمینهها را برای فرد به ارمغان بیاورد. در تحقیقات صورت گرفته راجع به رضایت شغلی مشخص شده کسانی که هوش هیجانی و ضریب عاطفی بالایی برخوردارند با آمادگی و مهارت بیشتری در جامعه حضور پیدا میکنند و از رضایت شغلی پایداری برخور دارند. (زکی الف، 1385)
نتایج حاصله از تحقیقات نشانگر آن است که هوش هیجانی یکی از توانمندیهایی است که با موفقیت شغلی ارتباط دارد. از طرف دیگر یکی از مساعل مهم و قابل تأمل در ارتباط با هوش هیجانی رضایت شغلی است، رضایت شغلی نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط کاری است هیچ صاحب نظری این ادعا را رد نمیکند که نارضایتی کارکنان بر روحیه کاری آنان و بهرهوری سازمان اثر منفی دارد، در این بین ارتباطات مؤثر فعالیتی اجتناب ناپذیر و الزامآور برای زندگی فردی، گروهی، سازمانی و جمعی در تمام جوامع بشری است و از عناصر کلیدی مهم بین افراد یک گروه به شمار میرود. (میر سپاسی، 1373)
هود[1](2006) در پژوهشی تحت عنوان «منزلت اجتماعی پلیس» نشان داده است که بین اقتدار پلیس و منزلت اجتماعی آن رابطهی معناداری وجود دارد. منظور او از اقتدار، قدرت و توان پلیس در به سامان رساندن ماموریتها و مداخلهی مؤثر و کارآمد در جرائم اجتماعی است. همچنین هود از پژوهش جامعی یاد میکند که نشان داده است بین میزان شیوع کجرویها و جرایم اجتماعی در جامعه و میزان شأن و منزلت اجتماعی پلیس، همبستگی معکوس معناداری وجود دارد. به زعم او «زمانی که جرائم و کجرویها در جامعه رواج مییابند، مردم اعتمادشان را به پلیس و نهادهای امنیتی از دست میدهند، به همین سبب در چنین شرایطی منزلت اجتماعی پلیس و نهادهای امنیتی به شدت تقلیل مییابد».
در چند سال اخیر نیز برخی از محققان، پژوهشهای خود را معطوف به بررسی رابطهی احساس امنیت[2]، نشاط[3]و شادابی شهروندان با منزلت اجتماعی پلیس نمودهاند. به عنوان مثال ارجایل[4] (2000) نشان داده است که با افزایش احساس نشاط شهروندان یک جامعه، بر میزان ارج و احترامی که آنان برای پلیس قائل میشوند افزوده میگردد. او در تبعیین این یافته اذعان نموده است که مردم یک جامعه، بخشی از ایمنی، شادابی و آسودگی خاطر خویش را حاصل تلاش های حرفهای و اقدامات ماهرانهی پلیس میدانند، به همین سبب وقتی نشاط آنان فزونی مییابد ارج و احترام فزونتری برای پلیس قائل میشوند. گذشته از آن، شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد (برای مثال کار ترجمهی پاشا شریفی و نجفی زند، 1385) شهروندان برخوردار از سلامت و نشاط بالا، نگرش مطلوبی به اقشار و گروههای مختلف اجتماعی به ویژه پلیس دارند و آنان را دارای ارج و منزلت بالا میدانند. گذشته از آن، با کاهش کج روی در جامعه، بر سطح نشاط مردم افزوده میشود و در نتیجه بر منزلت پلیس افزوده میشود. (محسنی، 1386)
منزلت و اعتبار پلیس در ذهن مردم ناشی از اعمال و ظاهر پلیس نیز میباشد. آنگونه که شیهان[5] تأکید میکند تصویری که یک مامور پلیس از خود نشان میدهد بخش مهمی از قدرت و اقتدار آن افسر است. (شیهان، 1994) پیلانت نیز اشاره میکند: وضعیت ظاهری میتواند در امور و اجرای قانون همه چیز باشد. افسری که ظاهرش مثل یک رختخواب مرتب نشده است هرگز تصویری از اطمینان و اقتدار در ذهن کسی که اخیرا به خانهاش دستبرد زده شده یا وسیله نقلیه او را بردهاند به وجود نمیآورد. (پیلانت[6]، 1992)
بنابراین ویژگیهای ظاهری پلیس یکی از عوامل اثر گذار بر منزلت پلیس است، قدرت و اقتدار پلیس نیزاز جمله عوامل مهم در شأن و منزلت پلیس است. زیرا از این نهاد انتظار میرود که با خشنترین مسائل جامعه نظیر قاچاق، قتل، سرقت مسلحانه و …..دست وپنجه نرم کند. اگر در مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی به طور کلی موفقیت آمیز عمل کند آنگاه این قدرت و اقتدار پلیس تبدیل به مأمنی برای شهروندان در جهت حفظ نظم و امنیت جامعه میشود و برآیند این پدیده نگرش مثبت به پلیس و افزایششأن وحیثیت اجتماعی پلیس خواهد بود.
کار پلیس چیزی بیش از دستگیری مجرمان و کاری پیچیده و خسته کننده است که مستلزم داشتن طیف گستردهای از تواناییها و مهارتهای سطح بالا میباشد. (پیس[7]،1991) به گفته کلاکرز[8] دخالت پلیس در بیش از 90 درصد مشکلاتی که به آنها رسیدگی میکند؛ در پاسخ به درخواست شهروندان است. (کلاکرز، 1991)
بیشتر فعالیتهای پلیس هیچ ربطی به اجرای قوانین کیفری ندارد؛ بلکه نوعی خدمت به جامعه است. این خدمت شامل: حفظ صلح و آرامش؛ جلوگیری از خودکشی؛ جستجو برای یافتن کودکان گمشده و یا فراری؛ حل و فصل منازعات و پیشگیری از وقوع جرم میباشد. بنابراین جامعه و پلیس؛ متکی به یکدیگرند و در این میان منزلت و اعتبار اجتماعی پلیس؛ نقش به سزایی را ایفا مینماید؛ زیرا اگر اعتبار و حیثیت دستگاه کارگزار امنیت در نزد افکار عمومی مخدوش و متزلزل گردد و اگر اعتماد مردم نسبت به صحت عمل و حسن نیت نیروی انتظامی از میان برود نتیجهای جز ضعف ناجا و باز شدن دست تبهکاران برای اقدامات خلاف کارانه و مجرمانه نخواهند داشت.
به منظور حفظ سلامت یک کشور ضروی است نیازهای ماموران پلیس آن کشور و عواملی که بر رضایت شغلی آنها تاثیر گذار است مورد شناخت وبررسی قرار بگیرد. نیروهای پلیس یکی از مهمترین مشاغل را عهدهدار میباشند که نیازمند تعهد شخصی، تماس مستقیم با مردم و تمرکز بر رفاه وآرامش در جامعه است. هم چنین کار آنها خطرناک بوده و نیازمند عهدو کار فشرده است، بنابران برای نیروهای پلیس بسیار سخت است که در صورت نارضایتی بتوانند به طور مؤثر انجام وظیفه کرده و درکارشان موفق باشند. رضایت شغلی وسطح روحیه نیروهای پلیس به وضوح تأثیر بسیار زیادی برکارکرد آنها دارد. رضایت شغلی هم چنین یکی ازملزومات تعامل مثبت ومؤثر بین پلیس ومردم است علاوه بر اینها از آنجا که اصلیترین وظایف پلیس حفظ امنیت وسلامت در جامعه است پس بنابراین رضایت شغلی آنها مسأله بسیار مهمی برای بررسی میباشد.(شهبازی، عنصری، جواهری، 1388)
رضایت شغلی منعکس کنندهی نحوه نگرش و احساس کلی اعضاء نسبت به مشاغل و محیط کاریشان میباشد که با توجه به بررسی رفتارو نظرات افراد میتوان استنباط نمود آنها از رضایت شغلی برخوردارند یا خیر.
کینزبرگ[9]و همکارانش، (1951) از دو نوع رضایت شغلی نام بردهاند: 1- رضایت درونی: که از دو نوع منبع حاصل میگردد: اول احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال به کار وفعالیت عایدش میشود. دوم لذتی که براثر مشاهده پیشرفت یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن توانائیها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.2- رضایت بیرونی: که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هرلحظه در حال تغییر وتحول است. رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است و رضایت کلی نتیجه تعامل بین این دو است.
افرادی که از شغل خود راضیترند سلامت جسمی وروانی بالاتری دارند و از زندگی خویش نیز خشنودتر هستند. اما در مقابل نارضایتی شغلی موجب ایجاد احساس تشویش و اضطراب، بروز بیماریهای گوناگون، بالا رفتن غیبتهای کاری، ترک خدمت، پایین آمدن تولید، کمکاریهای عمدی، کاهش بهرهوری سازمان و… میگردد.(از کمپ، ترجمهی ماهر،1370)